قوینلغتنامه دهخداقوین . [ ] (اِ) با یای حطی و نون و حرکت غیرمعلوم مرضی است که آن را به فارسی کهنکو و به عربی عرق النسا خوانند. (آنندراج ) (برهان ).
قوینانلولغتنامه دهخداقوینانلو. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زوارم بخش شیروان شهرستان قوچان ، سکنه ٔ آن 1013 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و میوه جات . شغل اهالی زراعت ، مال
قوینطنلغتنامه دهخداقوینطن . [ی َ طَ ] (معرب ، اِ) گیاهی است که آن را به عربی خانق النمر گویند و آن نوعی از ماذریون است . چون پلنگ و یوز بخورند خناق بهمرسانند و بمیرند و بدین سبب ق
قره قوینلغتنامه دهخداقره قوین . [ ق َ رَ ق ُ ی ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایروند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 17 هزارگزی شمال کرمانشاه و 4 هزارگزی جنوب کنشت . موقع جغرافیایی
امیرحسن آق قوینلولغتنامه دهخداامیرحسن آق قوینلو. [ اَ ح َ س َ ن ِ ی ُ ] (اِخ ) معروف به حسن بیک یا اوزون حسن . نخستین فرمانروای خاندان آق قوینلو (873 - 882 هَ .ق .) بود. رجوع به حسن آق قوینل
قوینانلولغتنامه دهخداقوینانلو. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زوارم بخش شیروان شهرستان قوچان ، سکنه ٔ آن 1013 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و میوه جات . شغل اهالی زراعت ، مال
قوینطنلغتنامه دهخداقوینطن . [ی َ طَ ] (معرب ، اِ) گیاهی است که آن را به عربی خانق النمر گویند و آن نوعی از ماذریون است . چون پلنگ و یوز بخورند خناق بهمرسانند و بمیرند و بدین سبب ق
قره قوینلغتنامه دهخداقره قوین . [ ق َ رَ ق ُ ی ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایروند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 17 هزارگزی شمال کرمانشاه و 4 هزارگزی جنوب کنشت . موقع جغرافیایی
امیرحسن آق قوینلولغتنامه دهخداامیرحسن آق قوینلو. [ اَ ح َ س َ ن ِ ی ُ ] (اِخ ) معروف به حسن بیک یا اوزون حسن . نخستین فرمانروای خاندان آق قوینلو (873 - 882 هَ .ق .) بود. رجوع به حسن آق قوینل
حسن آق قوینلولغتنامه دهخداحسن آق قوینلو. [ ح َ س َ ] (اِخ ) معروف به حسن بیگ یا اوزن حسن بن امیرعلی بن عثمان بن قتلغبیگ بن حاجی بیگ ، مکنی به ابونصر. نخستین فرمانروای خاندان آق قوینلو در