لغتنامه دهخدا
زخرة. [ زَ رَ ] (ع مص ) مره است از زخر. (از اقرب الموارد). || پر بودن دریا از آب . مالامال بودن . لبریز از آب بودن دریا. || بمجاز و به استعارت از معنی فوق ، دارای شرف و فخر زیاد بودن را نیز زخره گویند: «رأیت البحار فلم ار اغلب منه زخرة والجبال فلم ار اصلب منه صخرة» ؛ دریاها