منذاغورسلغتنامه دهخدامنذاغورس . [ م َ رَ ] (معرب ، اِ) منذغوره . مهرگیاه . مردم گیاه . یبروح . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منداغورس و یبروح شود.
منداغورسلغتنامه دهخدامنداغورس . [ م َ رَ ] (معرب ، اِ) به یونانی یبروح است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). از یونانی مندراغوراس . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ذیل مندغوره ). رجوع به یبروح و یبروح الصنم و مندغوره و مندراگور شود.
منذغورهلغتنامه دهخدامنذغوره . [ م َ رَ / رِ ] (معرب ، اِ) یبروح . مهرگیاه . مردم گیاه . و اصل کلمه به رومی منذاغورس است . (ابن البیطار) (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منذاغورس شود.
یبروجلغتنامه دهخدایبروج . [ ی َ ] (اِ) مصحف یبروح است . (یادداشت لغت نامه ). مردم گیاه باشد و بیخ لفاح است و بعضی گویند لفاح میوه ٔ یبروج است . (برهان ) (آنندراج ). مهرگیاه . مردم گیاه . منذغوره . منذاغورس . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یبروح شود.