مناعلغتنامه دهخدامناع . [ م َ ن نا ] (ع ص ) بازدارنده . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). بسیار بازدارنده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بسیار منعکننده . (غیاث ) (آنندراج ) :
مناعتفرهنگ مترادف و متضاد۱. بزرگمنشی، بلندنظری، بزرگواری، بلندهمتی، عزتنفس، والاهمتی ۲. بلندنظر بودن ۳. طبع عالیداشتن
مناعیلغتنامه دهخدامناعی . [ م َن ْ نا ] (حامص ) صفت و چگونگی مناع . مناع بودن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مناع شود. || از این کلمه در تداول عامه ، عیب جویی و یا شماتت
مناعفةلغتنامه دهخدامناعفة. [ م ُ ع َ ف َ ] (ع مص ) معارضه نمودن در راه ، یعنی یکی بر دیگری پیشی گرفتن خواستن . یقال : ناعفت الطریق ؛ اذا عارضته . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء)
مناعتلغتنامه دهخدامناعت . [ م َ ع َ ] (ع اِمص ) عزت و عزت نفس و متانت . (ناظم الاطباء). عزت نفس داشتن . علو طبع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مناعة. رجوع به مناعة شود. || بزرگ من