ممیلیواژهنامه آزادإمیلی؛ به زبان محلی و بختیاری ممیلی گفته می شد. نام روستایی در خوزستان نزدیکی دزفول. پالو امیل یا امیلو تاریخ نگار فرانسوی درگذشته به سال 1529 م. است.
مملیلغتنامه دهخدامملی . [ م ُ ] (ع ص ) املاکننده . (یادداشت مرحوم دهخدا). فروخواننده چیزی را بر کسی .
مملیلغتنامه دهخدامملی ٔ. [ م ُ ل ِ ءْ ] (ع ص ) گوسپندی که در شکم وی آب گرد آید و بدان گمان برند آبستن است . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مملیلغتنامه دهخدامملی . [ م َ م َ ] (اِ) خطابی در مقام تحبیب و اختصار کسی را که محمد نام دارد. مَمَل .
مملیلغتنامه دهخدامملی . [ م َ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سلدوز شهرستان ارومیه دارای 235 تن سکنه . محصول آن چای ، غلات ، چغندر، توتون ، برنج و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).