شپلاقلغتنامه دهخداشپلاق . [ ش َ پ َ ] (ترکی ، اِ صوت ) شاپلاق . شپلق . شاپلاق . طپانچه و سیلی زدن بر روی و بیخ گوش . (ناظم الاطباء).
شپلاقی کردنلغتنامه دهخداشپلاقی کردن . [ ش َ پ َ ک َدَ ] (مص مرکب ) سخت کتک زدن . (فرهنگ فارسی معین ).
شپلاقی کردنلغتنامه دهخداشپلاقی کردن . [ ش َ پ َ ک َدَ ] (مص مرکب ) سخت کتک زدن . (فرهنگ فارسی معین ).
شپلقلغتنامه دهخداشپلق . [ ش َپ َ ل َ ] (ترکی ، اِ صوت ) شاپلاق . شپلاق . صدای سیلی . رجوع به شپلاق شود. آوای زدن با کف دست بر روی یا گردن .تپانچه که اسم دیگرش سیلی است . (فرهنگ