مقامهلغتنامه دهخدامقامه . [ م َ م َ / م ِ ] (از ع ، اِ) مقامة. جای نشستن . مجلس : من بر گوشه ای از آن هنگامه و برطرفی از آن مقامه متفکر آن مقالت و متحیر آن حالت بودم . (مقامات حم
مقامهفرهنگ انتشارات معین(مَ مَ یا مِ) [ ع . مقامة ] (اِ.) 1 - مجلس ، محل نشستن . 2 - گروهی از مردم . 3 - نوشته - ای ادبی با نثر فنی همراه با صنایع بدیعی و اشعار و امثال .
مقامهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (ادبی) نوشتهای ادبی با صنایع بدیعی که بر مبنای گزارش یک حکایت نوشته شده است.۲. [قدیمی] مجلس.۳. [قدیمی] مقام؛ مرتبه؛ درجه.
مقامحلغتنامه دهخدامقامح . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) شتری که از باعث بیماری یا سرما از آب خوردن بازایستاده باشد. یقال : بعیر مقامح وناقة مقامح . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الا
مُقَامَةِفرهنگ واژگان قرآناقامت (دار المقامه آن منزلي است که کسي از آن بيرون نميرود و از آنجا به جاي ديگر کوچ نميکند)
مقامةلغتنامه دهخدامقامة. [ م َ م َ ] (ع اِ) جای نشستن . ج ، مقامات . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مجلس و محل نشستن . (ناظم الاطباء). مجلس . ج ، مقامات . (اقرب الموارد). و رجوع به م
مقامةلغتنامه دهخدامقامة. [ م ُ م َ ] (ع مص ) اقامت و آرام کردن به جایی . مُقام . (منتهی الارب ). اقامت . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).- دارالمقامة ؛ جنت و بهشت . (ناظم الاطباء).
مَقَامَهُمَافرهنگ واژگان قرآندر جای آن دو (کلمه مقام در اصل ،اسم مکان ( مکاني است در آن جسمي از اجسام بايستد)يا اسم زمان(زمان ايستادن) ويا مصدر ميمي (ايستادن) ، ولي در موارد بسياري ، صفات و
اعلی اﷲ مقامهلغتنامه دهخدااعلی اﷲ مقامه . [ اَ لَل ْ لا هَُ م َ م َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای جای او را رفیع کند. جمله ای است دعایی که در حق مردگان پس از ذکر نام آنان بکار رود.
مُقَامَةِفرهنگ واژگان قرآناقامت (دار المقامه آن منزلي است که کسي از آن بيرون نميرود و از آنجا به جاي ديگر کوچ نميکند)
مقامةلغتنامه دهخدامقامة. [ م َ م َ ] (ع اِ) جای نشستن . ج ، مقامات . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مجلس و محل نشستن . (ناظم الاطباء). مجلس . ج ، مقامات . (اقرب الموارد). و رجوع به م
مقامةلغتنامه دهخدامقامة. [ م ُ م َ ] (ع مص ) اقامت و آرام کردن به جایی . مُقام . (منتهی الارب ). اقامت . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).- دارالمقامة ؛ جنت و بهشت . (ناظم الاطباء).
مَقَامَهُمَافرهنگ واژگان قرآندر جای آن دو (کلمه مقام در اصل ،اسم مکان ( مکاني است در آن جسمي از اجسام بايستد)يا اسم زمان(زمان ايستادن) ويا مصدر ميمي (ايستادن) ، ولي در موارد بسياري ، صفات و