مقامهلغتنامه دهخدامقامه . [ م َ م َ / م ِ ] (از ع ، اِ) مقامة. جای نشستن . مجلس : من بر گوشه ای از آن هنگامه و برطرفی از آن مقامه متفکر آن مقالت و متحیر آن حالت بودم . (مقامات حمیدی چ اصفهان ص 17). و رج
مقامهفرهنگ فارسی عمید۱. (ادبی) نوشتهای ادبی با صنایع بدیعی که بر مبنای گزارش یک حکایت نوشته شده است.۲. [قدیمی] مجلس.۳. [قدیمی] مقام؛ مرتبه؛ درجه.
مقامهفرهنگ فارسی معین(مَ مَ یا مِ) [ ع . مقامة ] (اِ.) 1 - مجلس ، محل نشستن . 2 - گروهی از مردم . 3 - نوشته - ای ادبی با نثر فنی همراه با صنایع بدیعی و اشعار و امثال .
مکامةلغتنامه دهخدامکامة. [ م ُ م َ ] (ع ص ) (از «ک وم ») زن گائیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منکوحه و زن نکاح کرده شده . (ناظم الاطباء). زن منکوحه ، و برخلاف قیاس ساخته شده . (از ذیل اقرب الموارد).
مکامیحلغتنامه دهخدامکامیح . [ م َ ] (ع ص ، اِ) شتران شب سیر کننده جهت به آب آمدن بامدادان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ مِکماح . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مکماح شود.
مقامحلغتنامه دهخدامقامح . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) شتری که از باعث بیماری یا سرما از آب خوردن بازایستاده باشد. یقال : بعیر مقامح وناقة مقامح . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شتری که بر آب وارد شود و از بیماری و یا سردی آب از آب خوردن خودداری کند. (از اقرب الموارد).
مقامعلغتنامه دهخدامقامع. [ م َ م ِ ] (ع اِ) ج ِ قَمَعة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به قمعة شود. || ج ِ مِقمَعة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مقمعة شود.
مقامةلغتنامه دهخدامقامة. [ م َ م َ ] (ع اِ) جای نشستن . ج ، مقامات . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مجلس و محل نشستن . (ناظم الاطباء). مجلس . ج ، مقامات . (اقرب الموارد). و رجوع به مقامه شود. || گروه از مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جماعتی از مردمان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بیان
اعلی اﷲ مقامهلغتنامه دهخدااعلی اﷲ مقامه . [ اَ لَل ْ لا هَُ م َ م َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای جای او را رفیع کند. جمله ای است دعایی که در حق مردگان پس از ذکر نام آنان بکار رود. دعائی است که پس از نام دانشمندان از فقها و محدثان بزرگ مرده گویند. دعائی است فقیهی درگذشته را که عقیب نام او آرند،
حاذقلغتنامه دهخداحاذق . [ ذِ ] (اِخ ) او راست : اخلاق و آداب احلام الاحلام . و آن مقامه مانندی است تهذیبی . (معجم المطبوعات ).
مصاملغتنامه دهخدامصام . [ م َ ] (ع اِ) مصامة. ایستادنگاه اسب . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ): مصام الفرس ؛ ای مقامه .
بنات الدهرلغتنامه دهخدابنات الدهر. [ ب َ تُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) حوادث زمانه . (مهذب الاسماء). || در بعضی مقامه ها بمعنی خرمابن هم آمده است . (از المرصع).
مقامةلغتنامه دهخدامقامة. [ م ُ م َ ] (ع مص ) اقامت و آرام کردن به جایی . مُقام . (منتهی الارب ). اقامت . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).- دارالمقامة ؛ جنت و بهشت . (ناظم الاطباء).
اعلی اﷲ مقامهلغتنامه دهخدااعلی اﷲ مقامه . [ اَ لَل ْ لا هَُ م َ م َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای جای او را رفیع کند. جمله ای است دعایی که در حق مردگان پس از ذکر نام آنان بکار رود. دعائی است که پس از نام دانشمندان از فقها و محدثان بزرگ مرده گویند. دعائی است فقیهی درگذشته را که عقیب نام او آرند،