معقولاتلغتنامه دهخدامعقولات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ معقولة تأنیث معقول . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سخنهای پسندیده ٔ عقل و قابل دریافت و هرچیز شایسته ٔ ادراک و دریافت . (ناظم ا
معلولاتلغتنامه دهخدامعلولات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ معلولة مؤنث معلول . رجوع به معلول شود.- معلولات اربعه (اصطلاح فلسفی ) ؛ چهار معلول . مقابل علل اربعه . معلولات اربعه عبارتند ا
هارونلغتنامه دهخداهارون . (اِخ ) ابن عبدالولی بن عبدالسلام الاخیمی (700-764 هَ . ق .). اصلش از مراغه و به دمشق کوچ کرده بود. از فقهای شافعی که به فلسفه و معقولات اشتغال داشت ، در
مَا يَشْعُرُونَفرهنگ واژگان قرآندرک نمی کنند (از کلمه شعور که به معناي ادراک دقيق است از ماده شـَعر گرفته شده ، که به معناي مو بوده و ادراک دقيق را از آنجا که مانند مو باريک است ، شعور خوانده
اصحاب عقللغتنامه دهخدااصحاب عقل . [ اَ ب ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح فلسفه ، آنهایی را گویند که تنها معقولات را حق دانسته اند. مکتب عقلی ها.
اندریافتلغتنامه دهخدااندریافت . [ اَ دَ ] (مص مرکب ) دریافت . ادراک . (فرهنگ فارسی معین ). وجدان . قوه ٔ مدرکه . (یادداشت مؤلف ): و با آنکه کمال معقولات اندروی (نفس ) نیست دردمنداس