معقولاتلغتنامه دهخدامعقولات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ معقولة تأنیث معقول . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سخنهای پسندیده ٔ عقل و قابل دریافت و هرچیز شایسته ٔ ادراک و دریافت . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود. || (اصطلاح فلسفی ) چیزهایی که به عقل ادراک شود. مقابل محسوسات . (یادداشت به خط مر
آزمون معقولیتreasonableness testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی که برای تأیید درستی یا نادرستی کلی پیام یا دادهها به کار رود
معقولةلغتنامه دهخدامعقولة. [ م َ ل َ ] (ع ص ) تأنیث معقول . ج ، معقولات . رجوع به معقول و معقولات شود. || به عقال کرده . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا): ان النبی (ص ) ابصر ناقة معقولة و علیها جهازها... (مکارم الاخلاق طبرسی ، یادداشت ایضاً).
اصحاب عقللغتنامه دهخدااصحاب عقل . [ اَ ب ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح فلسفه ، آنهایی را گویند که تنها معقولات را حق دانسته اند. مکتب عقلی ها.
عالم ربوبیلغتنامه دهخداعالم ربوبی . [ ل َ م ِ رُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عالم عقل و معقولات است . (شرح حکمة الاشراق ص 20).
مَا يُشْعِرُکُمْفرهنگ واژگان قرآنشما چه می دانید (از کلمه شعور که به معناي ادراک دقيق است از ماده شـَعر گرفته شده ، که به معناي مو بوده و ادراک دقيق را از آنجا که مانند مو باريک است ، شعور خواندهاند و مورد استعمال اين کلمه محسوسات است ، نه معقولات و به همين جهت حواس ظاهري را مشاعر ميگويند)