معاراتلغتنامه دهخدامعارات . [ م َ ] (اِخ ) (به معنی موضع مکشوف ) شهری است در کوهستان یهودا. (قاموس کتاب مقدس ).
محاردلغتنامه دهخدامحارد. [ م ُ رِ ] (ع ص ) محاردة. ماده شتر کم شیر و یا ماده شتر که شیر آن بند شده باشد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
محاردلغتنامه دهخدامحارد. [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ محرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به محرد شود. || لفچهای شتر. (منتهی الارب ). لبهای مردم و شتر و اسب . (ناظم الاطباء). رجوع به محرد شود.
محراثلغتنامه دهخدامحراث . [ م ِ ] (ع اِ) محرث . (منتهی الارب ). آتش کاو. (منتهی الارب ). محراک . تنورآشور. چوبی که بدان آتش بهم زنند. سکه . (یادداشت مرحوم دهخدا). قلبه . فدان . (ناظم الاطباء). || محراث الحرب ؛ آنچه جنگ برانگیزد. (منتهی الارب ).