عاصمفرهنگ نامها(تلفظ: āsem) (عربی) (در قدیم) نگهدارنده ، محافظ ؛ بازدارنده (از خطا) ، منع کننده ؛ (در اعلام) یکی از قُراء سبعهی [قاریان هفت گانه] قرآن ؛ (در اعلام) نام یکی ا
عاصملغتنامه دهخداعاصم . [ ص ِ ] (اِخ )ابن سلیمان الاحول البصری . یکی از محدثان و معتمدان بصره بود. وی در کوفه عمل حسبه و در مدائن منصب قضا داشت و به سال 142 هَ . ق . درگذشت . (ا
عاصملغتنامه دهخداعاصم . [ ص ِ ] (اِخ ) ابن ایوب ، مکنی به ابوبکر. نحوی . وی یکی از علماء و لغویان بود و او را آثاری است از جمله : شرح معلقات و شرح دیوان امروءالقیس .وی به سال 16
اعسملغتنامه دهخدااعسم .[ اَ س َ ] (ع ص ) مرد کج دست و پا از خشکی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه بندهای دست و پای خشک دارد. (تاج المصادر بیهقی ). خشک دست . (مهذب الاسماء ن
اعصملغتنامه دهخدااعصم . [ اَ ص َ ] (ع اِ) آهوو بز کوهی که یک دست یا هر دو دستش سفید باشد و تمام اندام سیاه یا سرخ باشد. مؤنث : عَصماء. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج
اعصملغتنامه دهخدااعصم . [ اَ ص ُ ] (ع اِ) جج ِ عَصمَة وعُصمَة. (منتهی الارب ). رجوع به اعصام و عصمة شود.
عاسملغتنامه دهخداعاسم . [ س ِ ] (اِخ ) نام موضعی است یا ریگ توده ای به عالج . (منتهی الارب ). نام آبی است مر کلب را در سرزمین شام نزدیک خُرّ. نصر گوید عاسم رمل بنی سعد است . طِر
عاسملغتنامه دهخداعاسم . [ س ِ ] (ع ص ) رنج و سختی رساننده بر عیال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زحمت کشنده جهت عیال بود. (اقرب الموارد). || مرد طامع. (منتهی الارب ) (معجم البلدان
عاصم افندیلغتنامه دهخداعاصم افندی . [ ص ِ اَ ف َ ] (اِخ ) ابوالکمال احمد. از مشاهیر علما و مؤلفان قرن سیزدهم هجری است . وی در ادبیات و لغات عربی و فارسی و ترکی بصیرتی داشت و در اسلام
عاصمةلغتنامه دهخداعاصمة. [ ص ِ م َ ] (اِخ ) لقب مدینه است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
عاصمةلغتنامه دهخداعاصمة. [ ص ِ م َ ] (ع اِ) ام بلاد. قاعده ٔ کشور. (اقرب الموارد). در تداول کشورهای عربی پایتخت .
عاصم افندیلغتنامه دهخداعاصم افندی . [ ص ِ اَ ف َ ] (اِخ ) ابوالکمال احمد. از مشاهیر علما و مؤلفان قرن سیزدهم هجری است . وی در ادبیات و لغات عربی و فارسی و ترکی بصیرتی داشت و در اسلام
عاصمیلغتنامه دهخداعاصمی . [ ص ِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عاصم بن عبداﷲ.اصل او از کوفه و مسکن وی بغداد بود. از ثقات و معتمدان محدثان امامیه و خواهرزاده یا برادرزاده ٔ علی بن عاصم مح
عاصمهفرهنگ انتشارات معین(ص مَ یا مِ) [ ع . عاصمة ] (اِفا.) 1 - مؤنث عاصم . 2 - پایتخت کشور، قاعدة مملکت .