مطروقةلغتنامه دهخدامطروقة. [ م َ ق َ ] (ع ص ) نعجة مطروقة؛ گوسپند که در میان گوش وی داغ باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متروکهلغتنامه دهخدامتروکه . [ م َ ک َ / ک ِ ] (ع ص ) مأخوذ ازتازی ، هر چیز واگذاشته شده و ترک شده و ساقط گشته . (ناظم الاطباء).- اموال متروکه ؛ چیزهائی که از شخص مرده باقی مانده باشد. (ناظم الاطباء).و رجوع به متروک و متروکات شو
متروکهدیکشنری فارسی به انگلیسیabandoned, derelict, deserted, desolate, disused, forlorn, forsaken, lone, lonely, lonesome, unfrequented
متروکهderelictواژههای مصوب فرهنگستانویژگی کالا یا شناوری که عمداً یا به دلایل ایمنی یا شرایط جوّی در دریا رها شده باشد
مواردلغتنامه دهخداموارد. [ م َرِ ] (ع اِ) ج ِ مورد. (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). راه ورود به آب . راه آبخور.- موارد مطروقه ؛ آبهای آلوده و ناپاک . (ناظم الاطباء). || راه و طریقه و موردها و محل ورود و درآمدها. (ناظم الاطباء)<span class="h