لغتنامه دهخدا
مطارده . [ م ُ رَ دَ ] (ع مص ) مطاردة. مطاردت . بر یکدیگر حمله آوردن : و لشکر بر دو جانب آب سغد نزول کردند و جوانان لشکر بر سبیل مطارده کرّ و فرّی می نمودند. (جهانگشای جوینی ) جوانان جنگجو از هر جانب یک یک در میدان آیند و بر سبیل مجادله و مطارده دستی ب