مطابقلغتنامه دهخدامطابق . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) برابر و موافق در چیزی : یکچند به زرق شعر گفتی بر شعر سیاه و چشم ازرق باجد کنون متابعت کن ای باطل و هزل را مطابق . ناصرخسرو (دیوان چ سهیلی ص 236).
مطابقلغتنامه دهخدامطابق . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) موافق و برابر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکسان و مثل و مانند و معادل . (ناظم الاطباء) : ابیات ابوتمام طائی موافق حال و مطابق وقت او آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهر
متأبقلغتنامه دهخدامتأبق . [ م ُ ت َ ءَب ْ ب ِ ] (ع ص ) پنهان گشته . (آنندراج ). پوشیده و نهفته و پنهان . (ناظم الاطباء). || بند گشته . (آنندراج ). محبوس .(ناظم الاطباء). || کنار گیرنده . و توبه کننده از گناه . (آنندراج ). کنار گیرنده و پرهیزگار. (ناظم الاطباء). || انکار کننده ٔ چیزی . (آنندرا
بازنشستهفرهنگ فارسی عمید۱. کارمند اداره که سالهای خدمت خود را مطابق قانون به پایان رسانیده و بهواسطۀ خستگی یا پیری از کار برکنارشده و حقوق بازنشستگی میگیرد.۲. [قدیمی، مجاز] خاموششده.
قیملغتنامه دهخداقیم . [ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) سرپرست . برپادارنده ٔ کاری . حافظ و نگهبان و حامی . (ناظم الاطباء). کفیل . (از اقرب الموارد). متولی . گویند: قیم الوقف و قیم الحمام . || (اصطلاح حقوق ) محجورین [ صغار، مجانین ، اشخاص غیررشید ] در اثر آنکه نمی توانند منافع مالی خود را در اجتماع
روزولتلغتنامه دهخداروزولت . [ وِ ] (اِخ ) (فرانکلین ) مرد بزرگ و سیاسی آمریکا، در سال 1882 م . در هایدپارک متولد شد و در سال 1945 درگذشت . سه بار متوالیاً بسالهای 1936 و <span class="hl" dir="l
حامورابیلغتنامه دهخداحامورابی . (اِخ )ششمین پادشاه از اولین سلسله ٔ پانزده نفری سلاطین بابل و مؤسس و بانی حقیقی وواقعی مملکت بابل . قانون حامورابی قدیم ترین قوانینی است که تا امروز بدست است . سلطنت وی در حدود 2003-1961 ق .م . وی
مطابقلغتنامه دهخدامطابق . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) برابر و موافق در چیزی : یکچند به زرق شعر گفتی بر شعر سیاه و چشم ازرق باجد کنون متابعت کن ای باطل و هزل را مطابق . ناصرخسرو (دیوان چ سهیلی ص 236).
مطابقلغتنامه دهخدامطابق . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) موافق و برابر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکسان و مثل و مانند و معادل . (ناظم الاطباء) : ابیات ابوتمام طائی موافق حال و مطابق وقت او آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهر
مطابقلغتنامه دهخدامطابق . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) برابر و موافق در چیزی : یکچند به زرق شعر گفتی بر شعر سیاه و چشم ازرق باجد کنون متابعت کن ای باطل و هزل را مطابق . ناصرخسرو (دیوان چ سهیلی ص 236).
مطابقلغتنامه دهخدامطابق . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) موافق و برابر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکسان و مثل و مانند و معادل . (ناظم الاطباء) : ابیات ابوتمام طائی موافق حال و مطابق وقت او آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهر