مصدقاتلغتنامه دهخدامصدقات . [ م ُص ْ ص َدْ دِ ] (ع ص ، اِ) متصدقات . زنان تصدیق کننده . رجوع به مصّدّق شود.
مصادقتلغتنامه دهخدامصادقت . [ م ُ دَ /دِ ق َ ] (از ع ، اِمص ) مصادقه . خلت . دوستی . دوستی ورزیدن با یکدیگر : در آبگیری دو بط و سنگ پشتی ... به حکم مجاورت دوستی و مصادقت داشتند. (کلیله ودمنه ). ایلک خان ... پیش محمود به حکم مصاهرت و مصاد