موقوصلغتنامه دهخداموقوص . [ م َ ] (ع ص ) شکسته گردن . (از منتهی الارب ) مرد گردن شکسته . (ناظم الاطباء). گردن شکسته شده . (آنندراج ).
موقوصفرهنگ انتشارات معین(مَ یا مُ) [ ع . ] (اِمف . ص .) 1 - گردن کوتاه . 2 - در علم عروض : وقص آن است که دوم فاصله را بیفکنند «مفاعلن » ماند و «مفاعلن » چون از «متفاعلن » منشعب باشد، آ
موقوصفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدر عروض، ویژگی پایهای که در آن متفاعلن به مفاعلن تغییر یافته باشد.
وقصفرهنگ انتشارات معین(وَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - شکستن (گردن و غیره ). 2 - در علم عروض جمع بین اضمار و خبن . «آن است که دوم فاصله را بیفکنند (از متفاعلن ) «مفاعلن » ماند و «مفاعلن » چ
وقصلغتنامه دهخداوقص . [ وَ ] (ع مص ) گردن شکستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || شکسته شدن گردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ا
مَّوْقُوتاًفرهنگ واژگان قرآنداراي اوقاتي مشخص (مراد از کتاب موقوت ، کتابي مفروض و ثابت و غير متغير است)