لغتنامه دهخدا
مشظ. [ م َ ش َ ] (ع مص ) خار یا چوب درخستن در دست از سودن دست بر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خار و چوب به دست درشدن از برمجیدن آن . (تاج المصادر بیهقی ). سودن خار یا چوب و خلیدن از آن چیزی در دست و خلیده شدن خار در دست کسی . (از ناظم الاطباء). || به هم د