شبدرلغتنامه دهخداشبدر. [ ش َ دَ ] (اِ) شبذر. نباتی است جنس ینجه .(از آنندراج ). گیاهی است که اسپست نیز گویند. (ناظم الاطباء). گیاهی است از تیره ٔ پروانه داران که یکساله یا دوساله است و برخی گونه های پایا نیز دارد. و برخی مرکب از سه برگچه است . گلهایش سفید یا قرمز و یا صورتی رنگند و برخی گونه
شبدرفرهنگ فارسی معین(شَ دَ)(اِ.)گیاهی است از تیرة پروانه - واران که ی کساله یا دوساله است و برخی گونه های پایا نیز دارد. برگ هایش مرکب از سه برگچه است . گل هایش سفید یا قرمز یا صورتی است .
شبدرگویش اصفهانی تکیه ای: šewda طاری: šendar طامه ای: šundar طرقی: šundar کشه ای: šundar نطنزی: šundar
شبذرلغتنامه دهخداشبذر. [ ش َ ذَ ] (معرب ، اِ) معرب شبدر. (فرهنگ فارسی معین ). گیاهی است مانند اسپست مگر آنکه برگش کلان و بزرگ میباشد. (منتهی الارب ). معرب «شود». (از اقرب الموارد). رجوع به شبدر شود.
شبذرلغتنامه دهخداشبذر. [ ش َ ذَ ](اِخ ) شبذیر. یکی از نامهای خداوند عالم جل شأنه . (ناظم الاطباء). رجوع به شبذیر و شیذر و شیذیر شود.
شبذیرلغتنامه دهخداشبذیر. [ ش َ ] (اِخ ) شبذر. یکی از نامهای خداوند عالم جل شأنه . (ناظم الاطباء). رجوع به شیذر و شیذیر شود.
شبدر بِرسیمberseem clover, berseemواژههای مصوب فرهنگستانگیاهی از خانوادۀ نیامداران که برای اصلاح خاک یا تولید علوفه کشت میشود متـ . شبدر مصری
شبدرآبادلغتنامه دهخداشبدرآباد. [ ش َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان لادیز بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان . دارای 80 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، ذرت ، پنبه و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
شبدرآبیانMarsileaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از سرخسسانان آبزی که پهنکهای آنها چهارقسمتی است
شبدرترشکOxalisواژههای مصوب فرهنگستانسردهای علفی کوچک از شبدرترشکیان با حدود 850 گونه که گیاهانی گرمسیری هستند و عمدتاً بومی افریقای جنوبی و امریکای جنوبی به شمار میآیند
شبدرترشکسانانOxalidalesواژههای مصوب فرهنگستانراستهای از دولپهایهای علفی یکساله و چندساله یا درختی یا درختچهای یا بالارونده با شش تیره و 58 سرده و 1810 گونه که در مناطق معتدل و گرمسیری پراکندهاند
شبدرآبادلغتنامه دهخداشبدرآباد. [ ش َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان لادیز بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان . دارای 80 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، ذرت ، پنبه و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).