مشاجةلغتنامه دهخدامشاجة. [ م ُ شاج ْ ج َ ] (ع مص ) سر یکدیگر را شکستن . شجاج مثله . (ناظم الاطباء). و رجوع به شجاج شود.
مساجاةلغتنامه دهخدامساجاة. [ م ُ ] (ع مص ) مس کردن . (منتهی الارب ). لمس کردن . (اقرب الموارد). || واکوشیدن و معالجت کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
مشاجةلغتنامه دهخدامشاجة. [ م ُ شاج ْ ج َ ] (ع مص ) سر یکدیگر را شکستن . شجاج مثله . (ناظم الاطباء). و رجوع به شجاج شود.