منازعتلغتنامه دهخدامنازعت . [ م ُ زَ / زِ ع َ ] (از ع ، اِمص ) مأخوذ از تازی ، ستیزگی و خصومت و کشاکش در برآوردن حق . ادعا و نزاع . جنگ و جدال سخت . منازعه . (از ناظم الاطباء). د
منازعتفرهنگ انتشارات معین(مُ زِ عَ) [ ع . منازعة ] 1 - (مص ل .) ستیزه کردن ، خصومت کردن . 2 - (اِمص .) نزاع ستیزه .
منازعهفرهنگ مترادف و متضادتنازع، جدال، جنگ، دعوا، کشمکش، مرافعه، مناقشه، نزاع، منازعت، درگیری، ستیز، ستیزه
مناعتفرهنگ مترادف و متضاد۱. بزرگمنشی، بلندنظری، بزرگواری، بلندهمتی، عزتنفس، والاهمتی ۲. بلندنظر بودن ۳. طبع عالیداشتن
اشتجارلغتنامه دهخدااشتجار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) منازعت کردن دو گروه با هم . (منتهی الارب ). پیکار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). مشاجره . تشاجر. منازعه . نزاع . مخاصمه . با کسی خلاف و
محافاةلغتنامه دهخدامحافاة. [ م ُ ] (ع مص ) منازعت کردن باکسی در سخن . (آنندراج ). مناقشه و منازعه . (ناظم الاطباء). پیکار کردن با کسی در سخن . (تاج المصادر بیهقی ). حافاه ؛ منازعه
عناءلغتنامه دهخداعناء. [ ع ِ ] (ع مص ) منازعت کردن با کسی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رنجانیدن . || رنج کشیدن . (ناظم الاطباء). معاناة. رجوع به معاناة شود.
مصاتةلغتنامه دهخدامصاتة. [ م ُ ت َ ] (ع مص ) منازعت و خصومت کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صتاة.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به صتاة شود.