مسخره آمیزلغتنامه دهخدامسخره آمیز. [ م َ خ َ رَ / رِ ] (ن مف مرکب ) درخور سخره . شایسته ٔمسخره کردن . درخور استهزاء. و رجوع به مسخره شود.
مسخرهلغتنامه دهخدامسخره . [م َ خ َ رَ / رِ ] (از ع ، ص ، اِ) آنکه مردمان با وی مطایبه کنند و استهزا و سخریه نمایند. (آنندراج ). آنکه مردمان به او سخریه و استهزاء کنند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). آنکه بر او فسوس کنند. ج ، مساخر. (دهار). استهزأکننده و ریشخندکننده
مسخرهفرهنگ فارسی عمید۱. [عامیانه] تمسخر؛ استهزا.۲. (اسم، صفت) کسی که مورد ریشخند واقع میشود.۳. (اسم) [قدیمی] کسی که کارهای خندهدار میکند.
مسخرهلغتنامه دهخدامسخره . [م َ خ َ رَ / رِ ] (از ع ، ص ، اِ) آنکه مردمان با وی مطایبه کنند و استهزا و سخریه نمایند. (آنندراج ). آنکه مردمان به او سخریه و استهزاء کنند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). آنکه بر او فسوس کنند. ج ، مساخر. (دهار). استهزأکننده و ریشخندکننده
مسخرهفرهنگ فارسی عمید۱. [عامیانه] تمسخر؛ استهزا.۲. (اسم، صفت) کسی که مورد ریشخند واقع میشود.۳. (اسم) [قدیمی] کسی که کارهای خندهدار میکند.
مسخرهلغتنامه دهخدامسخره . [م َ خ َ رَ / رِ ] (از ع ، ص ، اِ) آنکه مردمان با وی مطایبه کنند و استهزا و سخریه نمایند. (آنندراج ). آنکه مردمان به او سخریه و استهزاء کنند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). آنکه بر او فسوس کنند. ج ، مساخر. (دهار). استهزأکننده و ریشخندکننده
مسخرهفرهنگ فارسی عمید۱. [عامیانه] تمسخر؛ استهزا.۲. (اسم، صفت) کسی که مورد ریشخند واقع میشود.۳. (اسم) [قدیمی] کسی که کارهای خندهدار میکند.