مستنصحلغتنامه دهخدامستنصح . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) ناصح شمرنده کسی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استنصاح شود.
مستنشئةلغتنامه دهخدامستنشئة. [م ُ ت َ ش ِ ءَ ] (ع ص ) تأنیث مستنشی ٔ. رجوع به مستنشی ٔ شود. || زن فالگوی . (منتهی الارب ). زن کاهن . چون اخبار را تتبع می کند. (از اقرب الموارد).
مستنسیلغتنامه دهخدامستنسی ٔ. [ م ُ ت َ س ِءْ ] (ع ص ) کسی که در ادای وام خود مهلت می خواهد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || به نسیه فروختن خواهنده . (منتهی الارب ). رجوع به استنساء شود.
مستنشیلغتنامه دهخدامستنشی ٔ. [ م ُ ت َ ش ِءْ ] (ع ص ) جستجوکننده و تعقیب کننده ٔ اخبار. (از اقرب الموارد). پیروی و تتبع اخبار کننده . || بوینده . (از منتهی الارب ). رجوع به استنشاء شود.
مستنشیلغتنامه دهخدامستنشی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) جستجوکننده ٔ خبر که دریابد از کجا آمده است . (از اقرب الموارد). رجوع به استنشاء شود.
مستنشاءلغتنامه دهخدامستنشاء. [ م ُ ت َ ش َءْ ] (ع ص ، اِ) علم و سنگ توده ٔ راه بلند و تیز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مَنشاء. و رجوع به منشاء و استنشاء شود.