مستغشلغتنامه دهخدامستغش . [ م ُ ت َ غ ِش ش ] (ع ص ) نعت فاعلی از استغشاش .خائن شمرنده کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گمان غش و خیانت کردن برنده کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به استغشاش شود.
مستغشیلغتنامه دهخدامستغشی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استغشاء. کسی که جامه ٔ خود را بطوری پوشد که چیزی نشنود و نبیند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استغشاء شود.
مستغشیلغتنامه دهخدامستغشی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استغشاء. کسی که جامه ٔ خود را بطوری پوشد که چیزی نشنود و نبیند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استغشاء شود.
مستغشیلغتنامه دهخدامستغشی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استغشاء. کسی که جامه ٔ خود را بطوری پوشد که چیزی نشنود و نبیند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استغشاء شود.