مسترشیلغتنامه دهخدامسترشی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مسترش . نعت فاعلی از استرشاء. رشوت خواهنده . || مطیع و فرمانبردار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به استرشاء شود.
مسترشلغتنامه دهخدامسترش . [ م ُ ت َ شِن ْ ] (ع ص ) مسترشی . نعت فاعلی از استرشاء. رجوع به استرشاء و مسترشی شود.
مسترشحلغتنامه دهخدامسترشح . [ م ُ ت َ ش َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی و اسم مکان از استرشاح . جای تربیت یافتن ستورریزگان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استرشاح شود.
گوژان مستراسلغتنامه دهخداگوژان مستراس . [ م ِ ] (اِخ ) ناحیتی است از ژیروند از ناحیه ٔ بردو در فرانسه که در کنار دریاچه ٔ ارکاشن قرار گرفته و 5000 تن سکنه دارد. محصولاتش صید و صدف و کنسرو است .
مسترشلغتنامه دهخدامسترش . [ م ُ ت َ شِن ْ ] (ع ص ) مسترشی . نعت فاعلی از استرشاء. رجوع به استرشاء و مسترشی شود.