مذقوطلغتنامه دهخدامذقوط. [ م َ ] (ع ص ) لحم مذقوط؛ گوشت مگس ریده . (منتهی الارب ). گوشتی که مگس بر آن پلیدی کرده باشد. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
مذکیاتلغتنامه دهخدامذکیات . [ م ُ ذَک ْ کی ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُذَکّی است . رجوع به مذکی شود. || ابر بارباربارنده . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). واحد مذاکی است و مذاکی السحاب ؛ یعنی ابرهائی که مرة بعد اخری ببارند. (از متن اللغة).
مذاقتلغتنامه دهخدامذاقت . [ م َ ق َ ] (از ع اِمص ) چشیدن . مذاقة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مذاقة شود.
مضایقتلغتنامه دهخدامضایقت . [ م ُ ی َ / ی ِ ق َ ] (از ع ، اِمص ) تنگی و جور و تعدی . (ناظم الاطباء). دشواری و سختی . (ناظم الاطباء). دریغ و بخیلی و گرفتگی وگرفته گیری و عدم همراهی . (ناظم الاطباء). تنگ گرفتن . دریغ کردن . (یادداشت مؤلف ) :</sp
مضحکاتلغتنامه دهخدامضحکات . [ م ُ ح ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُضْحِکة. حکایتهای خنداننده . (دهار چ بنیاد فرهنگ ). نوادر.(ذیل اقرب الموارد). چیزهای خنده آور. (ناظم الاطباء): امر مبکیاتک لا امر مضحکاتک . (مجمع الامثال میدانی چ 1 تهران ص <span cl