مدانسلغتنامه دهخدامدانس . [ م َ ن ِ ] (ع اِ) معایب . (اقرب الموارد). || مواضع ناپاکی . (از اقرب الموارد). ج ِ مدنس . (ناظم الاطباء).
مدانیسلغتنامه دهخدامدانیس . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ دَنِس . (متن اللغة). رجوع به دنس شود. || ج ِ مدناس . (ناظم الاطباء).
مدنسلغتنامه دهخدامدنس . [ م َ ن َ ] (ع اِ) چرکی و جای چرکین . (ناظم الاطباء). واحد مدانس است به معنی معایب و گفته اند: مواضع دنس ، و گفته اند مدانس جمع بلا واحد است . (از اقرب الموارد). رجوع به مدانس شود.
مدنسلغتنامه دهخدامدنس . [ م ُ دَن ْ ن َ ] (ع ص ) آلوده . ناپاک . ملوث . چرکین . (ناظم الاطباء). نعت مفعولی است از تدنیس . رجوع به تدنیس شود.
مدنسلغتنامه دهخدامدنس . [ م ُ دَن ْ ن ِ ] (ع ص ) ریمناک گرداننده . (آنندراج ). آلوده کننده . چرکین کننده . پلیدکننده . (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از تدنیس . رجوع به تدنیس شود.
مدنسلغتنامه دهخدامدنس . [ م َ ن َ ] (ع اِ) چرکی و جای چرکین . (ناظم الاطباء). واحد مدانس است به معنی معایب و گفته اند: مواضع دنس ، و گفته اند مدانس جمع بلا واحد است . (از اقرب الموارد). رجوع به مدانس شود.