مخروبهلغتنامه دهخدامخروبه . [ م َ ب َ ] (از ع ، ص ) هر جای خراب شده و ویران شده و خرابه . (ناظم الاطباء).
مخروبهدیکشنری فارسی به انگلیسیdesolate, dilapidated, gone, ruins, run-down, seedy, shabby, tumbledown, waste
جنگل مخروبهdegraded forestواژههای مصوب فرهنگستانجنگلی که براثر مداخلات بیرویه از حالت تعادل طبیعی خود خارج میشود و رو به نابودی میرود
جنگل مخروبهdegraded forestواژههای مصوب فرهنگستانجنگلی که براثر مداخلات بیرویه از حالت تعادل طبیعی خود خارج میشود و رو به نابودی میرود
جنگل مخروبهdegraded forestواژههای مصوب فرهنگستانجنگلی که براثر مداخلات بیرویه از حالت تعادل طبیعی خود خارج میشود و رو به نابودی میرود