محردةلغتنامه دهخدامحردة. [ م ُح َرْ رِ دَ ] (ع ص ) غرفة محردة؛ غرفه ای که دسته ٔ نی بر دیوار آن جهت زینت بسته باشند. (ناظم الاطباء).
محرضةلغتنامه دهخدامحرضة. [ م ِ رَ ض َ ] (ع اِ) اشنان دان . (از منتهی الارب ) (دهار). ج ، محارض . (زمخشری ).
معرضةلغتنامه دهخدامعرضة. [ م ُ رِ ض َ ] (ع ص ) ارض معرضة؛ زمین گیاه ناک . و گویند ارض معرضة استعرضها المال ؛ زمین گیاه ناکی که چون ستور بر آن گذرد می چرد آن را. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مهرضیلغتنامه دهخدامهرضی . [ م ِ رِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان قیلاب پائین بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد. با 650 تن سکنه . آب آن از رود بلارود و محصول آن غلات و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).