مجمملغتنامه دهخدامجمم . [ م ُ ج َم ْ م َ ] (ع ص ) آن که موی سرش انبوه باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
مزموملغتنامه دهخدامزموم . [ م َ ] (ع ص ) شتر مهار در بینی کرده شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
مجممةلغتنامه دهخدامجممة. [ م ُ ج َم ْ م َ م َ ] (ع ص ) زنی که موهای سر خود را ارسال نکند و نگذارد بلند شود و آنها را مانند مردان از بیخ بسترد. (ناظم الاطباء). زنی که موهای سر خود را ارسال نکند، مانند مردان . (منتهی الارب ).
مجممةلغتنامه دهخدامجممة. [ م ُ ج َم ْ م َ م َ ] (ع ص ) زنی که موهای سر خود را ارسال نکند و نگذارد بلند شود و آنها را مانند مردان از بیخ بسترد. (ناظم الاطباء). زنی که موهای سر خود را ارسال نکند، مانند مردان . (منتهی الارب ).