مجثیلغتنامه دهخدامجثی . [ م ُ ] (ع ص ) به زانو نشاننده کسی را یا ایستاده کننده بر اطراف انگشتان . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی و یا چیزی که سبب می گردد به زانو نشستن را. (ناظم الاطباء).
مزگتیلغتنامه دهخدامزگتی . [ م َ گ ِ ] (ص نسبی ) متعبد. مسلم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : سخن دوزخی را بهشتی کندسخن مزگتی را کنشتی کند. اسدی (لغت نامه ٔ چ اقبال ص 51).راهی است اینکه همبر باشد در ا
مجاثیلغتنامه دهخدامجاثی . [ م ُ ] (ع ص ) زانو به زانو نشسته . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
مجتویلغتنامه دهخدامجتوی .[ م ُ ت َ ] (ع ص ) مکروه دارنده . (آنندراج ). نفرت دارنده و ناپسند دارنده جایی را اگر چه بروی خوش گذرد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).