متکببلغتنامه دهخدامتکبب . [ م ُ ت َ ک َب ْ ب ِ ] (ع ص )بر روی درافتنده . (آنندراج ). بر روی افتاده . (ناظم الاطباء). || مایل . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || ساقط شده . (ناظم الاطباء).
متقببلغتنامه دهخدامتقبب . [ م ُ ت َ ق َب ْ ب ِ ] (ع ص ) به قبه در آینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که به گنبد و قبه در می آید. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تقبب شود.
متقعفزلغتنامه دهخدامتقعفز. [ م ُ ت َ ق َ ف ِ ] (ع ص ) برروی درافتاده . (ناظم الاطباء). متکبب [ م ُ ت َ ک َ ب ب ِ ]. یقال : غصن متقعفز و شجرة متقعفزة. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.