لغتنامه دهخدا
متأطم . [ م ُ ت َ ءَطْ طِ ] (ع ص ) خشمگین . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برافروخته شده از خشم . (ناظم الاطباء). || دریای موج زن . (آنندراج ). دریای مضطرب و متلاطم . (ناظم الاطباء). || شب سخت تاریک . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) || گربه که در خواب آواز کند. (آنندراج ). گربه ٔ خرخر