مانک دیملغتنامه دهخدامانک دیم . (اِخ ) لقب سیدرضی ، از مانک به معنی ماه و دیم به معنی روی است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کتاب النقض ص 442 و مانگ دیم شود.
مانقلغتنامه دهخدامانق . [ ن َ ] (اِخ ) قریه ای است از نواحی «استوا» از اعمال نیشابور. (از معجم البلدان ).
مانکلغتنامه دهخدامانک . (اِ)به معنی ماه است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانگ . ماه . (ناظم الاطباء). و رجوع به مانگ شود. || خورشید. (ناظم الاطباء). و رجوع به مانگ شود.
مانکلغتنامه دهخدامانک . [ ] (اِخ ) مانک علی میمون (یا مانک بن علی میمون ) مردی بسیارمال از کدخدایان غزنین بود. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 128). و رجوع به همین مأخذ ص 128، 129 و <span class="hl" d
مانکلغتنامه دهخدامانک . [ ن َ ] (اِخ ) ناحیتی است [ به هندوستان ] به چین و موسه پیوسته و این هرسه ناحیت را با چینیان حرب است و چینیان بهتر آیند. (حدود العالم ).
مانگ دیملغتنامه دهخدامانگ دیم . (اِخ ) مانک دیم . لقب سیدرضی . و معنی ترکیبی آن ماهرو و در بعضی نسخ این لغت نیامده است . (فرهنگ رشیدی ). معنی ترکیبی آن ماهرومی باشد چرا که دیم به معنی روی است . (انجمن آرا).
مانکلغتنامه دهخدامانک . (اِ)به معنی ماه است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانگ . ماه . (ناظم الاطباء). و رجوع به مانگ شود. || خورشید. (ناظم الاطباء). و رجوع به مانگ شود.
مانکلغتنامه دهخدامانک . [ ] (اِخ ) مانک علی میمون (یا مانک بن علی میمون ) مردی بسیارمال از کدخدایان غزنین بود. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 128). و رجوع به همین مأخذ ص 128، 129 و <span class="hl" d
مانکلغتنامه دهخدامانک . [ ن َ ] (اِخ ) ناحیتی است [ به هندوستان ] به چین و موسه پیوسته و این هرسه ناحیت را با چینیان حرب است و چینیان بهتر آیند. (حدود العالم ).
دمانکلغتنامه دهخدادمانک . [ دَ ن َ ] (اِ) تفنگ بزرگ و شمخال . (ناظم الاطباء). غرابین . (آنندراج ). رجوع به تفنگ و شمخال شود.
زمانکلغتنامه دهخدازمانک . [ زَ ن َ ] (اِ مصغر) (از: زمان + ک ، پسوند تصغیر) زمانی اندک . زمانکی . زمان کمی و اندک وقتی . (ناظم الاطباء). رجوع به زمان شود.
مانکلغتنامه دهخدامانک . (اِ)به معنی ماه است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانگ . ماه . (ناظم الاطباء). و رجوع به مانگ شود. || خورشید. (ناظم الاطباء). و رجوع به مانگ شود.
مانکلغتنامه دهخدامانک . [ ] (اِخ ) مانک علی میمون (یا مانک بن علی میمون ) مردی بسیارمال از کدخدایان غزنین بود. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 128). و رجوع به همین مأخذ ص 128، 129 و <span class="hl" d