ماغولغتنامه دهخداماغو. (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان است که در شهرستان مشهد واقع است و 170 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
مغولغتنامه دهخدامغو. [ م َغ ْوْ ] (ع مص ) بانگ برآوردن گربه . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مغولغتنامه دهخدامغو. [ م ُ ] (اِخ ) بندری در مغرب بندر لنگه . (فارسنامه ٔ ناصری ج 2 ص 16). از بنادر خلیج فارس است که دارای 400 تن سکنه است که بیشتر از صید مروارید امرار معاش می کنند. (از جغر
مغولغتنامه دهخدامغو. [ م ُ ] (اِخ )دهی از دهستان حومه ٔ باختری شهرستان رفسنجان است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
دماغولغتنامه دهخدادماغو. [ دَ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ، که آب دایم از بینی او آید. آنکه آب بینی غالباً روان دارد. آنکه آب بینی او غالباً بر پشت لب پدیدار است .که بینی او دایم آب پالاید. مفو. (یادداشت مؤلف ).