ماست بالغتنامه دهخداماست با. (اِ مرکب ) آش ماست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آشی که در آن ماست کنند. آش ماست . (فرهنگ فارسی معین ) : وصف برنج زرد و خط سبز ماست بابر نرگسی چو لاله ٔ احمر نوشته اند.بسحاق اطعمه .
ماستلغتنامه دهخداماست . (اِ) معروف است که جغرات باشد و بعضی جغرات چکیده را و بعضی دیگر مایه ای که بر شیر زنند ماست گویند. (برهان ). جغرات و گویند جغرات چکیده و گویند مایه ای که بر شیر زنند و لهذا کسی که مایه را برشیر زده ماست ببندد ماست بند گویند. (از آنندراج ). چغرات و شیری که بواسطه ٔ ماستی
ماسطلغتنامه دهخداماسط. [ س ِ ] (اِخ ) آبکی است شور مر بنی طهیه را. (منتهی الارب ). نام آبکی شور. (ناظم الاطباء). نام آبی کوچک و شور است بنی طهیه را در بلاد بنی تمیم . (از اقرب الموارد). و رجوع به معجم البلدان شود.
ماسطلغتنامه دهخداماسط. [ س ِ ] (ع ص ، اِ) هر چیز شور که شکم راند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آب و گیاه شور شکم ران . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب شور و گیاه شور که شکم راند. (ناظم الاطباء). آب شور که شکم راند. (از اقرب الموارد). || گیاهی است تابستانی که شکم شتر راند. (منتهی
چیـتهگویش دزفولیمایه ماست برای بسته شدن و درست شدن ماست، یک قاشق ماست را در ظرف شیر می ریزند تا شیر به ماست تبدیل شود ، آن یک قاشق ماست را «چیته» می گویند .
چغراتلغتنامه دهخداچغرات . [ چ ُ ] (ترکی ، اِ) یوغرت و ماست . (شعوری ). به لغت سمرقندی ماست است که جغرات نیز گویند. نوعی ماست که آب آن گرفته باشند. قسمی ماست که در تداول عامه به ماست کیسه ای یا ماست چکیده معروف است . ماست و جغرات و صقرات و صغراط. (مقدمة الادب زمخشری ). مطلق ماست <span class="hl
ماستلغتنامه دهخداماست . (اِ) معروف است که جغرات باشد و بعضی جغرات چکیده را و بعضی دیگر مایه ای که بر شیر زنند ماست گویند. (برهان ). جغرات و گویند جغرات چکیده و گویند مایه ای که بر شیر زنند و لهذا کسی که مایه را برشیر زده ماست ببندد ماست بند گویند. (از آنندراج ). چغرات و شیری که بواسطه ٔ ماستی
ماستفرهنگ فارسی معین[ سنس . ] (اِ.) از انواع لبنیات است که با مایه زدن شیر بسته و سفت می شود. ؛~ها را کیسه کردن کنایه از: ترسیدن و کنار رفتن یا با احتیاط عمل کردن .
ماستلغتنامه دهخداماست . (اِ) معروف است که جغرات باشد و بعضی جغرات چکیده را و بعضی دیگر مایه ای که بر شیر زنند ماست گویند. (برهان ). جغرات و گویند جغرات چکیده و گویند مایه ای که بر شیر زنند و لهذا کسی که مایه را برشیر زده ماست ببندد ماست بند گویند. (از آنندراج ). چغرات و شیری که بواسطه ٔ ماستی
شیرماستلغتنامه دهخداشیرماست . (اِ مرکب ) حقین . (دهار). در تداول عامه ٔ گناباد خراسان و مشهد شیرماست را «گرماست » گویند اماحقین به معنی شیر دوشیده است که بر شیر خفته ریزند برای برآوردن کره . (یادداشت محمدِ پروین گنابادی ).
مرغانه ماستلغتنامه دهخدامرغانه ماست . [ م ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) طعامی که از تخم مرغ و ماست و روغن کنند. خورش که از تخم مرغ و ماست کنند. طعامی که از خایه ٔ مرغ و ماست کنند. نیمرو که ماست در آن کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
گورماستلغتنامه دهخداگورماست . (اِ مرکب ) ماستی راگویند که از شیر گورخر باشد. (برهان ) (آنندراج ). || ماستی هم هست که صحرانشینان سازند و آن ماست چکیده ای است که شیر خام در آن داخل کنند و بر هم زنند و خورند. (برهان ) (آنندراج ). گوره ماست . لبا.