ماست بندلغتنامه دهخداماست بند. [ ب َ ] (نف مرکب ) کسی که ماست می سازد و شیر را ماست می کند. (ناظم الاطباء). کسی که مایه ٔ ماست را به شیر زندتا ماست ببندد. آنکه ماست کند از شیر. (یاد
ماست بندیلغتنامه دهخداماست بندی . [ ب َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان بالا است که در شهرستان اردستان واقع است و 168 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
ماست بندیلغتنامه دهخداماست بندی . [ب َ ] (حامص مرکب ) ماست تهیه کردن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). || شغل و پیشه ٔ تهیه و ساختن ماست . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). عمل و
چشمه ماست بندیلغتنامه دهخداچشمه ماست بندی . [ چ َ م َ ب َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «چشمه ای از چشمه های طغرلجرد بلوک زرند کرمان است » (از مرآت البلدان ج 4 ص 245).
مستبندلغتنامه دهخدامستبند. [ م ُ ب َ ] (ص مرکب ) شخصی را گویند که گرفتار محنت و رنج و غم باشد. (برهان ) (آنندراج ). اما در این معنی مصحف مستمند است . (حاشیه ٔ برهان ). || به معنی
ماست بندیلغتنامه دهخداماست بندی . [ب َ ] (حامص مرکب ) ماست تهیه کردن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). || شغل و پیشه ٔ تهیه و ساختن ماست . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). عمل و
ماست بندیلغتنامه دهخداماست بندی . [ ب َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان بالا است که در شهرستان اردستان واقع است و 168 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
چشمه ماست بندیلغتنامه دهخداچشمه ماست بندی . [ چ َ م َ ب َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «چشمه ای از چشمه های طغرلجرد بلوک زرند کرمان است » (از مرآت البلدان ج 4 ص 245).