لغلغتنامه دهخدالغ. [ ل َغ غ / ل َ ] (ص ) لق . نامحکم . نااستوار. چیزی جنبان در جای خود که بایستی استوار باشد. نااستوار که در جای خویش جنبد. جنبان بر جای خویش .- پیچ و مهره ٔ ل
لغفرهنگ انتشارات معین(لَ) (ص .) 1 - زمینی که در آن علف و گیاه نروید، بیابان خشک بی گیاه . 2 - بی موی .
لقلغتنامه دهخدالق . [ ل َ ] (ص ) لغ. صاف . بی موی و صاف . (برهان ). || نااستوار: میخی لق ؛ جنبان بر جای خود. دندانی لق ؛ متزعزع ، متحرک ، دندان که بر جای استوار نباشد و جنبان
لغ شدنلغتنامه دهخدالغ شدن . [ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بر جای خود جنبیدن .- لغ شدن تخم مرغ و میخ کوفته و هندوانه و جز آن ؛ جنبیدن و گاه جنبانیدن آواز دادن آن .- لغ شدن دندان ؛ جن
لغ شدنلغتنامه دهخدالغ شدن . [ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بر جای خود جنبیدن .- لغ شدن تخم مرغ و میخ کوفته و هندوانه و جز آن ؛ جنبیدن و گاه جنبانیدن آواز دادن آن .- لغ شدن دندان ؛ جن
لغ و لوغلغتنامه دهخدالغ و لوغ . [ ل َغ ْ غ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) که استوار نیست .- دندانهائی لغو لوغ ؛ نااستوار و جنبان .
لغسرلغتنامه دهخدالغسر. [ ل َ س َ ] (ص مرکب ) شخصی را گویند که سر او موی نداشته باشد، چه لغ به معنی بی موی و صافی آمده است . (برهان ). آنکه بر سرش موی نباشد.