لامبرلغتنامه دهخدالامبر. [ ب ِ ] (اِخ ) آن ترزمارکیزدو. نویسنده ٔ کتبی در امر تعلیم و تربیت . مولد پاریس . (1647-1733 م .). خانه ٔ وی محفل مشهور ادبی بود.
لامبرلغتنامه دهخدالامبر. [ ب ِ ] (اِخ ) ژان هانری . فیلسوف وریاضی دان فرانسوی . مولد مول هوز. (1777-1728 م .).
لامبرلغتنامه دهخدالامبر. [ ب ِ ] (اِخ ) ژان . وکیل پارلمان انگلیسی و ماژور ژنرال و لیوتنان کرمول . وی سرانجام علیه پارلمان قیام کرد. (1619-1683م .).
لومبرلغتنامه دهخدالومبر. (اِخ ) نام کرسی بخش پادوکاله از ولایت سنت -امر به فرانسه . دارای راه آهن و 2395 تن سکنه است .
لامبرسادلغتنامه دهخدالامبرساد. [ ب ِ ] (اِخ ) نام کمونی از نُر، ولایت لیل در فرانسه . دارای راه آهن و 1377 تن سکنه .
سن لوییلغتنامه دهخداسن لویی . [ س َ ] (اِخ ) شهر بندری است در سنگال (آفریقای غربی فرانسه ) که سابقاًمرکز سنگال بشمار میرفت . دارای 62500 تن سکنه است . شهر مزبور در 1638 م . توسط دیپواتوماس لامبر تأسیس شد. (فرهنگ فارسی معین ).<b
تالینلغتنامه دهخداتالین . [ ی َ ] (اِخ ) خانم ژان - ماری - اینیاس - ترزا کاباروس (1773 - 1835 م .). دختر «کاباروس » سرمایه دار اسپانیایی است . وی در شانزده سالگی با «مارکیز دو فونتنای » ازدواج کرد و در اوائل انقلاب کبیر فرانسه
تالینلغتنامه دهخداتالین . [ ی َ ] (اِخ ) ژان - لامبر (1767 - 1820 م .). وی یکی از مردان سیاسی و انقلابی فرانسه بود و در پاریس متولد شد و در همان جا درگذشت . پدرش صاحب مهمانخانه و خود عضو تجارتخانه بود، روزنامه ٔ «لامی دِ سیتُو
لامبرسادلغتنامه دهخدالامبرساد. [ ب ِ ] (اِخ ) نام کمونی از نُر، ولایت لیل در فرانسه . دارای راه آهن و 1377 تن سکنه .
دلامبرلغتنامه دهخدادلامبر. [ دِ] (اِخ ) ژان باتیست ژوزف (1749 - 1822 م .). منجم و ریاضیدان فرانسوی . از سال 1807م . استاد کولژ دوفرانس بود. با «مشن » طول قوس نصف النهار بین بارسلون و دونکرک را
دالامبرلغتنامه دهخدادالامبر. [ ب ِ ] (اِخ ) ژان لورون دالامبر. فیلسوف و ریاضی دان معروف فرانسوی و از نویسندگان زبردست آن کشور. (1717-1783 م .). وی بسبب «اصل دالامبر» که یکی از پایه های علم مکانیک است و هم بواسطه ٔ همکاری با دیدر