روژلغتنامه دهخداروژ. [ رُژ ] (اِ) ماده ای سرخ رنگ که زنان به لب مالند. (فرهنگ فارسی معین ). || (ص ) سرخ . قرمز: پودر روژ. (فرهنگ فارسی معین ).
روژواژهنامه آزادخورشید روزها، ایام، به تشعشع نور خورشید که از لابلای برگ درختان دیده شود نیز می گویند اولین تشعشع نور خورشید هنگام طلوع
روژفرهنگ انتشارات معین(رُ) [ فر. ] 1 - (اِ.) ماده ای آرایشی که زنان به لب یا گونه مالند. 2 - (ص .) سرخ ، قرمز.
روژفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمادهای به رنگ قرمز یا رنگهای دیگر که زنان برای زیبایی به لب میزنند؛ ماتیک.
روجلغتنامه دهخداروج . (اِ) بر وزن و معنی روز است که بعربی نهار خوانند. (برهان قاطع). بمعنی روز است و در لغت تبری و دری جیم با زاء تبدیل می یابد، و رازی را که منسوب به شهر ری اس
روجلغتنامه دهخداروج . (اِخ ) ناحیه ای است از نواحی حلب که بین حلب و معرة واقع است . (از معجم البلدان ).
روجلغتنامه دهخداروج . [ رَ ] (ع مص ) زود انجام گرفتن کاری . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || رایج بودن متاع . رواج . (از المنجد). در اقرب الموارد به این معنی تنها رواج آمده .
روژه دلیسللغتنامه دهخداروژه دلیسل . [ ژِ دُ ] (اِخ ) افسر فرانسوی که در 1760 م . متولد و در 1836 وفات یافت . وی در انقلاب فرانسه سرود مشهور مارسیز را سرود. رجوع به لاروس بزرگ و قاموس
روژینواژهنامه آزاددرخشنده و تابناک. مثل روز روشن. نامی کردی. روشنایی روشن نور زیاد خورشید (کردی) درخشنده و تابناک، مثل خورشید. روز زندگی؛ مرکب از روژ، به معنی روز، و ژین، یعنی زن
روژیافرهنگ نامها(تلفظ: ružiyā) (کردی ـ فارسی) (روژ + ی میانجی + ا (پسوند اسم ساز)) ، روز و روشنایی .