قواللغتنامه دهخداقوال . [ ق َوْ وا ] (ع ص ) فعال است برای مبالغه . (از اقرب الموارد). مردنیکوگفتار یا مرد بسیارگوی . (منتهی الارب ). زبان آور.(ناظم الاطباء). خوش صحبت : امام فعا
قوالفرهنگ انتشارات معین(قَ وّ) [ ع . ] (ص .) 1 - بسیارگو، خوش - صحبت . 2 - آواز خوان ، کسی که در محافل اشعار را به آواز خوش بخواند.
قوالبلغتنامه دهخداقوالب . [ ق َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ قالب . (ناظم الاطباء).- شکر قوالب ؛ : و مثال این مراتب همچنان است که قنادی از نی شکر قند سفید بیرون آورد. اول که بجوشانند نبات س
قوالةلغتنامه دهخداقوالة. [ ق َوْ وال َ ] (ع ص ) مبالغه است . گویند: رجل قوالة؛ مرد نیکوگفتار. (ناظم الاطباء). بسیارگوی و زبان آور. قَوّال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع
قوالبلغتنامه دهخداقوالب . [ ق َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ قالب . (ناظم الاطباء).- شکر قوالب ؛ : و مثال این مراتب همچنان است که قنادی از نی شکر قند سفید بیرون آورد. اول که بجوشانند نبات س
صبحانهواژهنامه آزادقوالته یا قوالتی به معنی صبحانه می باشد این کلمه بر گرفته از دو کلمه انگلیسی قهوه و تی می باشد . این کلمه مخخف دوکلمه قهوه وتی می باشد که به صورت قوالته یا قوال
حسن قواللغتنامه دهخداحسن قوال . [ ح َ س َ ن ِ ق َوْ وا ] (اِخ ) خواننده ای بود در دربار معین الدین پروانه حاکم روم که او را بدرخواست فخرالدین عراقی نزد او فرستاد و فخر غزلها درباره