قنوءلغتنامه دهخداقنوء. [ ق ُ ] (ع مص ) سخت سرخ شدن . || کشتن کسی را یا برانگیختن کسی را بر قتل . || دردباغ انداخته شدن پوست . || مردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || فاسد شدن . (از اقرب الموارد). تباه گردیدن پوست . (منتهی الارب ).
بلمcanoeواژههای مصوب فرهنگستانقایق باریک و بسیار سبکی که بخش زیرین آن تخت است و با یک یا دو پارو رانده میشود
بلمتوپcanoe poloواژههای مصوب فرهنگستانیکی از ورزشهای آبی که در آن ورزشکاران در بلمهای کوچک و با پاروهای دوکفه حرکت میکنند و با همین پاروها توپ را وارد دروازة حریف میکنند
بلمتوپرانcanoe poloistواژههای مصوب فرهنگستانورزشکاری که بهصورت تفریحی یا رقابتی به بلمتوپ میپردازد
بلم کاناداییCanadian canoeواژههای مصوب فرهنگستانبلم باریک و بلند و روبازی که بلمران یا بلمرانان در آن دوزانو مینشینند و از پاروی یکسر استفاده میکنند