کتریلغتنامه دهخداکتری . [ ک ِ ] (اِ) قوری فلزی .قسمی قوری برای چای یا جوشانیدن آب و غیره . قهوه جوش . (یادداشت مؤلف ). ظرف مسین دارای لوله و دسته که در آن آب و مایعات دیگر ریزند. (فرهنگ فارسی معین ).
کثریلغتنامه دهخداکثری . [ ک َ را ] (اِخ ) صنمی بود مر جدیس و طسم را که نهشل بن رئیس آن را شکسته و خراب کرده به نبی صلی اﷲ علیه و سلم لاحق گردید و به شرف اسلام مشرف شد. (منتهی الارب ).
کثریلغتنامه دهخداکثری . [ ک ُ را ] (ع مص ) بسیار خوردن نبیذ را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).الکثری من النبیذ؛ بسیار خواستن از آن . (از اقرب الموارد). عادت به بسیار خوردن نبیذ. (ناظم الاطباء).
قتریلغتنامه دهخداقتری . [ ق ُ ت َ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قتیره و آن پدر قبیله ای است از تجیب . (منتهی الارب ).
قطریةلغتنامه دهخداقطریة. [ ق َ ری ی َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در یمامه . (منتهی الارب ). حفصی گوید: از نواحی یمامه است . (معجم البلدان ).
قطریلغتنامه دهخداقطری . [ ] (اِخ ) ابن فجائه . سرکرده ٔ گروهی از ارارقه است که بر حجاج بن یوسف خروج کردند. وی به دست اسحاق بن محمدبن اشعث کشته شد. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 281).
قطریلغتنامه دهخداقطری . [ ] (اِخ ) محمدبن حسن مرزوقی . از دانشمندان است . او راست : الداهیة الکبری علی الرائیة الصغری . (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1517).
قطریلغتنامه دهخداقطری . [ ق َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو از شهرستان شاهرود واقع در 12000 گزی شمال قلعه نو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 20 تن است . (از فرهنگ جغرافیای
پیستون بدنهچاکدارsplit skirt piston, slotted pistonواژههای مصوب فرهنگستانپیستونی که برای جلوگیری از انبساط قطری در یک سوی بدنۀ آن شیاری طولی ایجاد شده است