فالانژ 1Falange 1واژههای مصوب فرهنگستان1. اقلیت منسجم و افراطی در داخل حزب فاشیست اسپانیا که در دهۀ 1930 پا گرفت 2. عضو حزب فالانژ
فلينةدیکشنری عربی به فارسیچوب پنبه , بافت چوب پنبه درخت بلوط , چوب پنبه اي , چوب پنبه گذاشتن () , بستن , راه چيزي () گرفتن , در دهن کسي را گذاشتن
فلانیلغتنامه دهخدافلانی . [ ف ُ ] (اِ) (ضمیر مبهم ) فلان .بهمان . در تداول بین فلان و فلانی فرق است . در فلان نوعی ابهام مندرج است اما اگر کسی بگوید «از قول من به آن آقا بگویید فلانی با شما کار دارد»، دیگر ابهام در آن نیست . (از فرهنگ فارسی معین ). ولی ظاهراً در قدیم هر دو به یک معنی به کار می