فرینولغتنامه دهخدافرینو. [ ف َ ] (اِخ ) مزرعه ای است از بخش بیارجمند شهرستان شاهرود که 42 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
فرینوفرهنگ نامها(تلفظ: farinu) (فرین + او /-u/ (پسوند دارندگی)) ، (به مجاز) دارای شکوه و جلال ؛ نام مزرعهای در شاهرود.
فرنیافرهنگ نامها(تلفظ: far niyā) (فر = (در قدیم) (به مجاز) مایهی جلال و شکوه + نیا = پدربزرگ ، جد) (به مجاز) ویژگی آن که مایهی جلال و شکوه نیایش میباشد .
فریناواژهنامه آزادفرین نام دختر زرتشت بوده که گاهی حرف الف در انتهای آن جهت تاکید بر مونث بودنش آورده می شود
فیرنیلغتنامه دهخدافیرنی . (اِ) طعام که از شیر و آرد یا شیر ونشاسته کنند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به فرنی شود.
فرینوشفرهنگ نامها(تلفظ: fari nuš) (فری = خجسته ، مبارک ، دارای خجستگی و شکوه ، شکوهمند و خجسته + نوش = جاوید) ویژگی آن که دارای خجستگی و شکوهمندی جاوید و ماندگار است .
فرینوشفرهنگ نامها(تلفظ: fari nuš) (فری = خجسته ، مبارک ، دارای خجستگی و شکوه ، شکوهمند و خجسته + نوش = جاوید) ویژگی آن که دارای خجستگی و شکوهمندی جاوید و ماندگار است .