فرمایشلغتنامه دهخدافرمایش . [ ف َ ی ِ ] (اِمص ) امر و حکم . (آنندراج ). امر. حکم . دستور. (یادداشت به خط مؤلف ). فرمودن . حکم و امرو فرمان و دستور. (ناظم الاطباء). || در تداول با
فرمایشیلغتنامه دهخدافرمایشی . [ ف َ ی ِ ] (ص نسبی ) سپارشی . (ناظم الاطباء). سفارشی . (یادداشت به خط مؤلف ). به معنی دوم فرموده که بیاید. (آنندراج ). || هر چیز اعلا و نفیس . (ناظم
خرده فرمایش دادنلغتنامه دهخداخرده فرمایش دادن . [ خ ُ دَ / دِ ف َ ی ِ دَ ] (مص مرکب ) دستورهای بیجا دادن ، چون : چقدر خرده فرمایش میدهید!
فرمایشیلغتنامه دهخدافرمایشی . [ ف َ ی ِ ] (ص نسبی ) سپارشی . (ناظم الاطباء). سفارشی . (یادداشت به خط مؤلف ). به معنی دوم فرموده که بیاید. (آنندراج ). || هر چیز اعلا و نفیس . (ناظم
خرده فرمایش دادنلغتنامه دهخداخرده فرمایش دادن . [ خ ُ دَ / دِ ف َ ی ِ دَ ] (مص مرکب ) دستورهای بیجا دادن ، چون : چقدر خرده فرمایش میدهید!
خرده فرمایشلغتنامه دهخداخرده فرمایش . [ خ ُ دَ / دِ ف َ ی ِ ] (اِ مرکب ) فرمانی که از فرمانده ِ نالایق و کوچکتر صادر شده باشد. به استهزاء، دستور را گویند. به تعریض ، دستور و فرمان و ام