فرقدفرهنگ انتشارات معین( ~ .) [ ع . ] (اِ.) دو برادران ، نام دو ستاره بر سینة صورت فلکی خرس کوچک یا دُب اصغر.
فرقدلغتنامه دهخدافرقد. [ ف َ ق َ ] (اِخ ) ابن سلیمان . نام جد سوم ازهربن یحیی است که از معاصران یعقوب لیث بوده و در نزد خوارج حرمتی داشته و آنها را به یاری یعقوب ترغیب کرده است
فرقدلغتنامه دهخدافرقد. [ ف َ ق َ ] (اِخ ) ابونصر فرقدبن حجاج . محدث و تابعی است . (از یادداشتهای مؤلف ).
فرقد سبخیلغتنامه دهخدافرقد سبخی . [ ف َ ق َ دِ س َ ] (اِخ ) نام یکی از زهاد. (ابن ندیم ). فرقدبن یعقوب السبخی ، مکنی به ابویعقوب . از بزرگان صوفیه است . و در بصره میزیسته . اقوال او
فرقدانلغتنامه دهخدافرقدان . [ ف َ ق َ ] (اِخ ) فرقدین . دو ستاره ٔ درخشان در صورت دب اصغر و به فارسی دو برادران گویند. (یادداشت به خط مؤلف ). و بدان دو در مساوات و عدم مفارقت مثل
فرقدیلغتنامه دهخدافرقدی . [ ف َ ق َ ] (اِخ ) خراسانی .هدایت نویسد: حکیم محمدبن عمر استادی است بی قرین وعدیل و شاعری است بی نظیر و بدیل ، مداح سلطان غیاث الدین محمد بوده است . در
فرقد سبخیلغتنامه دهخدافرقد سبخی . [ ف َ ق َ دِ س َ ] (اِخ ) نام یکی از زهاد. (ابن ندیم ). فرقدبن یعقوب السبخی ، مکنی به ابویعقوب . از بزرگان صوفیه است . و در بصره میزیسته . اقوال او
فرقدانلغتنامه دهخدافرقدان . [ ف َ ق َ ] (اِخ ) فرقدین . دو ستاره ٔ درخشان در صورت دب اصغر و به فارسی دو برادران گویند. (یادداشت به خط مؤلف ). و بدان دو در مساوات و عدم مفارقت مثل
فرقدیلغتنامه دهخدافرقدی . [ ف َ ق َ ] (اِخ ) محمدبن جعفربن الهیثم بن یحیی . از مردم اصفهان و به جد خویش فرقد منسوب بود. از محمدبن یحیی فیاض زمانی روایت کند و محمدبن احمدبن ابراهی