فرصتطلبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام صتطلب، ابنالوقت، بوقلمون صفت، خائن، مرتد، رذل، دورو دهنبین، منصرف شده، منصرف، انصرافی، دمدمی چاپلوس، چاپلوسانه وظیفهنشناس، نامصمم ولنگار، ول
عفونت فرصتطلبopportunistic infectionواژههای مصوب فرهنگستانعفونت ناشی از اندامگانی که معمولاً باعث بیماری نمیشود، مگر در شرایطی که دستگاه ایمنی بدن آسیب دیده باشد
فرصتلغتنامه دهخدافرصت . [ ف ُ ص َ ] (اِخ ) شیرازی . سیدمیرزا محمدنصیر حسینی ،ملقب به فرصت الدوله و متخلص به فرصت و معروف به «میرزاآقا» در ماه رمضان سال 1271 هَ .ق . از یک خانواده ٔ ادب پرور، در شهر شیراز پا به عرصه ٔ وجود گذاشت . پدرش میرزا جعفر متخلص به «بهج
فرصیدلغتنامه دهخدافرصید. [ ف ِ ] (ع اِ) تکسک انگور. (منتهی الارب ). عجم العنب . (اقرب الموارد) (حکیم مؤمن ). || دانه ٔ مویز. (از اقرب الموارد). عجم الزبیب .(حکیم مؤمن ). فرصاد. فرصد. رجوع به فرصاد و فرصد شود. || هسته ٔ مقل . (فهرست مخزن الادویه ).
عفونت فرصتطلبopportunistic infectionواژههای مصوب فرهنگستانعفونت ناشی از اندامگانی که معمولاً باعث بیماری نمیشود، مگر در شرایطی که دستگاه ایمنی بدن آسیب دیده باشد
عفونت فرصتطلبopportunistic infectionواژههای مصوب فرهنگستانعفونت ناشی از اندامگانی که معمولاً باعث بیماری نمیشود، مگر در شرایطی که دستگاه ایمنی بدن آسیب دیده باشد