فرهنگ فارسی عمید
۱. آماده؛ مهیا.۲. (قید) [قدیمی] در کنار هم.۳. [قدیمی] گردآمده در یک محل.⟨ فراهم آمدن: (مصدر لازم)۱. حاصل شدن؛ بهدست آمدن.۲. تٲلیف شدن.۳. [قدیمی] گرد آمدن؛ جمع شدن.⟨ فراهم آوردن: (مصدر متعدی)۱. گرد آوردن؛ جمع کردن.۲. آماده کردن.&l