غنشوشلغتنامه دهخداغنشوش . [ غ ُ ] (ع اِ) باقی مانده از مال . یقال : مابقی من ابله غنشوش ؛ ای بقیة. و ما له غنشوش ؛ ای شی ٔ. یا عنشوش به عین مهمله است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
غناسازلغتنامه دهخداغناساز. [ غ ِ ] (نف مرکب ) خواننده و نوازنده . آوازخوان . مغنی . غناگر. رجوع به غناگر شود : مگر کآن غناساز و آواز روددر آن خم بدین عذر گفت آن سرود. نظامی .غناساز گنبد چو باشد درست صدای خوش آرد به اوتار سست .<br